۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

های هِی هو هو، هوا هِی ها

دلم یک آسمانِ بی‌کران و باز می‌خواهد
دلم پرواز می‌خواهد

دلم گهگاه می‌خواهد بگوید: های هِی هو هو، هوا هِی ها
بنوشد باده از می‌ها
بکوبد مشت بر من‌ها تُوها وِی‌ها

دلم گهگاه پَر پَر می‌شود
یک چیز دیگر می‌شود
حالی به حالی می‌شود، از خویش خالی می‌شود

دلم می خواهد عصیانگر شود می گوید ابله! این همه افسونگری تا کی؟
حساب و احتیاط و حیله و سوداگری تا کی؟
زمان پَر کشیدن شد. بپر آخر. خری تا کی؟

نمی دانم، نمی دانم،
تمام عمر ما طی شد به ماندن ها و در فرسایش و تکرار، کف کردن
وِ از بیم مبادا، روز بادا را تلف کردن

دلم گهگاه پُر می‌شود از غصه - حق دارد
و باید عاقبت من را به دست عدل بسپارد

...

رها کردم جهان را با دل دیوانه پیوستم
و مشتم را گشودم تا بیفتد عقل از دستم
دل دیوانه‌ام! دیوانگی کن، مست شو، ویرانه کن...،  تا آخرش هستم!

۲۰ نظر:

  1. آدم اینقدر پایه باشه با خودش حتما بهش خوش می گذره تو زندگی "دل دیوانه‌ام! دیوانگی کن، مست شو، ویرانه کن...،  تا آخرش هستم!"

    پاسخحذف
  2. خیلی دلپذیر وحقیقی می نویسی. سر فرصت میام بقیه پستات رو هم می خونم...

    پاسخحذف
  3. "دل دیوانه‌ام! دیوانگی کن، مست شو، ویرانه کن...،  تا آخرش هستم!"از ته ته دل دیوانه ام لذت بردم.

    پاسخحذف
  4. دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکنداز زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید

    پاسخحذف
  5. رها كردم تمام روزها را با دل ديوانه مِي خوردم.و با دل راهي مستي شدم، هر بار سر خوردمدل ديوانه قل خورد و از دستم درون جوب افتاده و با مستان خفته در كنار جوي قاطي شددل ديوانه ام حالا من اينجا بي دل و تنها چه چاره ؟ باز افتادم به دست عقل ويرانه!خدايا آن دلم را باز بر من دِه!خدايي كن به من پس دِه !براي شاديش تا اخرش هستم...

    پاسخحذف
  6. خسته شدم! از نفس افتادم!دفعه بعد تعداد بندها رو كمتر بنويس كمتر انرژي بسوزونيم ما

    پاسخحذف
  7. همه اش زیباست ولی این قسمت رو بیشتر سر ذوقم آورد"زمان پَر کشیدن شد. بپّر آخر. این خری تا کی؟" رد پای بحران الممالک هم دیده میشه اینجا

    پاسخحذف
  8. اصلاحیه: همه اش زیباست ولی این قسمت اش بیشتر سر ذوقم آورد.""زمان پَر کشیدن شد. بپّر آخر. این خری تا کی؟" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبحران الممالک حواسم رو پرت کردی خدا قوت واقعا"

    پاسخحذف
  9. پرنده ی گمشده ! راحت باش@ اصلاحیه می خواد چیکار؟ اینطور ی اگه باشه که من تا یه ماه دیگه باید اصلاحیه ی این نیمه شب نوشته هام رو بزنم که !

    پاسخحذف
  10. الو؟! كسي خونه نبود مهمون داري كنه؟يعني ما بريم ديگه؟باشه !

    پاسخحذف
  11. ای بحران فی الممالک الاشرار، ای رویای کابوس وار، می بینم که رجز می خونی، زنگ می زنی در میری دفعه دیگه عینک آفتابی می زنم ناشناس وایمیستم سرکوچه تا به سزای اعمالت برسونمت البته چون معمولا نصف شبها می آی باید شیشه هاش رو در بیارم

    پاسخحذف
  12. دلم يك دشت بي‌پايان و بي اواز مي‌خواهددلم يك ساز مي‌خواهددلم صحراي سبزي ،  بي بز و بزغاله مي‌خواهددلم آغاز مي‌خواهد

    پاسخحذف
  13. دلم گهگاه می خواهد بگوید : آی آدمهای ساکت ! های هشیاران مست این زمانهباز هم آیا سکوتی بی‌هیاهو را برایم هدیه اوردید؟آی برپا!  صبح گشته! روز آمد ! وقت هشیاری تمام استروز ، از آن ِ خدايي‌هاي مستان است! برخيزيد! ْآي برپا !

    پاسخحذف
  14. دلم گهگاه چنبر * مي شوديك كم تهش بد مي‌شوديك جورهايي مي شود . انگار قالي* * مي شود__________*اشاره به خيار چنبر و ته تلخش** در لهجه ي شيرين اصفهاني كنايه از مفروش شدن است!1

    پاسخحذف
  15. دلم مي‌خواهد آشوبي بپا سازد. فرياد مي‌آرد كه اين آرامش كاذب كجا پنهان شدهپناهش بودن و خانه، امانش ، آشيانه ، بودنش تا كي؟ زمان انقلاب ديگري گشته. سكوتت را فرو بر. فرياد زن. اين سكوت ابلهانه ، خوار و ذلت بار تاكي؟

    پاسخحذف
  16. نمي دانم نمي دانمتمام روز ما طي شد به اين محتاطي و ساكت، شدنهاي پياپيو از ترس هياهو ، ساكت و ارام گشتن‌ها

    پاسخحذف
  17. دلم گهگاه پر مي شود از غصه - حق داردو بايد عاقبت من را به دست عدل بسپارد

    پاسخحذف
  18. کلن ما هر وقت بیایم یا نصف شب شماست مثه الان. یا نصف شب ماست مثه دیشب! پس کلن به مدد گنبد دوار دستت به من نمی رسه بابااااااااااااااااااااااااا

    پاسخحذف
  19. خداییش داشتم کامنتای متناظرم رو می خوندم خودم کیف کردم

    پاسخحذف
  20. خیلی دلنشین بو و پر از آهنگ

    پاسخحذف