احمد این شعر منو یاد بیسکوئیت های باغ وحشی می ندازه.دیدی بچه ها قبل از خوردن به اونها نقش می دن. نمادهات حرف ندارن همه بجا نشستن روباه .زرافه قاضی .مجرم
داستان زرافه عباس آقا را اینجا بخوانید: http://74.125.77.132/search?q=cache:EQzSNQYHv28J:www.7sang.com/mag/2004/03/20/viewpoint-donkey_giraffe.php+%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D9%81%D9%87+%D8%AC%DB%8C%D9%85+%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D9%81%D9%87+%D8%AF%D8%A7%D9%84&hl=en&ct=clnk&cd=1&client=firefox-a
فکر کنم 13 یه جورایی بی انصافیه ! اونم فقط برا یه کلمه ی غلط "لاغرو" و یه کلمه ی خجالتی!فاطمه حتمن سر به سرت گذاشته احمد!اونم احتمالن برا اینکه روش نشده بگه من لاغرو نیستم !
البته من اصلا اعتقاد ندارم که با اطلاع و تطبیق با واقعیت این تصاویر ساخته و ÷رداخته ی ذهنی اصلاح بشه. و اینجا هم قصدم این نبود که میزان تطبیق تصوراتم رو با واقعیت بسنجم. فقط خواستم قلم رو بردارم و تصویر ذهنیم از دیگران رو بهشون نشون بدم. همین(و صد البته از اطلاع میزان تناسب این تصاویر با واقعیت رفقا، کلی خوشحال شدم) اما اگه خودم هم بخوام این تصاویر انقدر محکم جاخوش کرده اند که قادر به تعویضشون با توصیفات دوستان نیستم ÷س تا اطلاع ثانوی رفقا در ذهن من همین خواهند بود تا شاید یه روزی ببینمشون و اصلاح بشه این عکس بدون دوربین من
کلی هم از این نوآوری و یکه تازی جنابعالی در ارائه ی تصویر متقابلمان ذوق کردیم برادر احمد.در مورد نکات حقوقی هم به روی چشم.از نکات تجاری هم به شددددددددددددددددت استقبال می کنیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
سلام دکتر جوونآقا کامنتهای جنابعالی رو در وبلاگ خانم سردفتر خووندم و به شدت از ایده ارائه راهکارهای بیزینسی مشعوف شدم.آقا مارو از این پیامها محروم نکن. پیشنهاد میدم تو وبلاگ خودت و شاید در یک بخش مخصوص اوون پیامها رو در دسترس همه قرار بده یا حداقل ترتیبی بده که بنده به عنوان یک دوستدار علم مدیریت از اوونا بهره مند بشم.متشکرم.
نمی شه که همینجوری نکته یاد بگیری آقا مصطفیتازه اگه وبلاگ داری چرا آدرس نداری؟ اگه هم وبلاگ نداری باید بسازی و به جمع بلاگرا بپیوندی تا بشه باهات وارد مذاکره شد! می رم و بر می گردم به امید اینکه اومده باشی اینجا رو خونده باشی
خسته نباشید دست مریزادبانگ خروس از سرای دوست برآمدخیز و صفا کن که مژده سحر آمدچشم تو روشنباغ تو آباددست مریزادهمت حافظ به همره تو که آخردست به کاری زدی و غصه سر آمدبخت تو برخاستصبح تو خندیداز نفست تازه گشت آتش امیدوه که به زندان ظلمت شب یلدانور ز خورشید خواستی و برآمدگل به کنار استباده به کار استگلشن و کاشانه پر ز شور بهارستبلبل عاشق ! بخوان به کام دل خویشباغ تو شد سبز و سرخ گل به بر آمدجام تو پرُنوشکام تو شیرینروز تو خوش بادکز پس آن روزگار تلخ تر از زهربار دگر روزگار چون شکر آمدرزم تو پیروزبزم تو پر نورجام به جام تو می زنم ز ره دورشادی آن صبح آرزوکه ببینیمبوم ازین بام رفت و خوش خبر آمد ...هوشنگ ابتهاج
آن زمان که از مادر متولد شدم
پاسخحذفغم گفت:
تا آخر عمر با تو هستم!!!
چند وقت بود سر نمی زدم.
پاسخحذففکر نمی کردم تو این مدت کوتاه شعر های قشنگی گذاشته باشید.
زیبا بود.
در این زمانه که روباه قاضی است
پاسخحذفجرم بزرگ
دریغا
گردن فرازی است!
آهو به جرم تیز دویدن درون بند
آن پادشاه گرگ
ز روباه راضی است
چون زاغ محتسب شد و
بازان درون بند
نفرین به لاک پشت
که با عمر بیشمار
در لاک خود خزیده و
گویا که راضی است
احمد این شعر منو یاد بیسکوئیت های باغ وحشی می ندازه.دیدی بچه ها قبل از خوردن به اونها نقش می دن.
پاسخحذفنمادهات حرف ندارن همه بجا نشستن
روباه .زرافه
قاضی .مجرم
گفتم یه چیزی بنویسم که اولین نفر باشم کامنت می ذارم!!ا
پاسخحذفسلام
پاسخحذفشاید شما توی جایی میون آدمهای بیگانه تنها باشید اما اینجا میون این همه هم زبون تنها بودن خیلی سخت تره .
حالا ما تایین هم نکنیم اتهام هر کس چیست چیزی نمیشه. اوه سلام!
پاسخحذفداستان زرافه عباس آقا را اینجا بخوانید:
پاسخحذفhttp://74.125.77.132/search?q=cache:EQzSNQYHv28J:www.7sang.com/mag/2004/03/20/viewpoint-donkey_giraffe.php+%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D9%81%D9%87+%D8%AC%DB%8C%D9%85+%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D9%81%D9%87+%D8%AF%D8%A7%D9%84&hl=en&ct=clnk&cd=1&client=firefox-a
دکتر جوون کلی حال کردیم با این اشعارت.
پاسخحذفسلام. از لطف شما ممنونم. این نوشته اخیرتان خیلی جالب بود. دست شما درد نکنه.
پاسخحذففکر کنم 13 یه جورایی بی انصافیه ! اونم فقط برا یه کلمه ی غلط "لاغرو" و یه کلمه ی خجالتی!فاطمه حتمن سر به سرت گذاشته احمد!اونم احتمالن برا اینکه روش نشده بگه من لاغرو نیستم !
پاسخحذفالبته من اصلا اعتقاد ندارم که با اطلاع و تطبیق با واقعیت این تصاویر ساخته و ÷رداخته ی ذهنی اصلاح بشه. و اینجا هم قصدم این نبود که میزان تطبیق تصوراتم رو با واقعیت بسنجم. فقط خواستم قلم رو بردارم و تصویر ذهنیم از دیگران رو بهشون نشون بدم. همین(و صد البته از اطلاع میزان تناسب این تصاویر با واقعیت رفقا، کلی خوشحال شدم) اما اگه خودم هم بخوام این تصاویر انقدر محکم جاخوش کرده اند که قادر به تعویضشون با توصیفات دوستان نیستم ÷س تا اطلاع ثانوی رفقا در ذهن من همین خواهند بود تا شاید یه روزی ببینمشون و اصلاح بشه این عکس بدون دوربین من
پاسخحذفکلی هم از این نوآوری و یکه تازی جنابعالی در ارائه ی تصویر متقابلمان ذوق کردیم برادر احمد.در مورد نکات حقوقی هم به روی چشم.از نکات تجاری هم به شددددددددددددددددت استقبال می کنیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
پاسخحذفسلام دکتر جوونآقا کامنتهای جنابعالی رو در وبلاگ خانم سردفتر خووندم و به شدت از ایده ارائه راهکارهای بیزینسی مشعوف شدم.آقا مارو از این پیامها محروم نکن. پیشنهاد میدم تو وبلاگ خودت و شاید در یک بخش مخصوص اوون پیامها رو در دسترس همه قرار بده یا حداقل ترتیبی بده که بنده به عنوان یک دوستدار علم مدیریت از اوونا بهره مند بشم.متشکرم.
پاسخحذفhttp://nasimesobh.persianblog.ir/
پاسخحذفهرکس نکات می خواد بیاد همونجا بخونه خب ! این یه معامله بود آخههههههههه
پاسخحذفنمی شه که همینجوری نکته یاد بگیری آقا مصطفیتازه اگه وبلاگ داری چرا آدرس نداری؟ اگه هم وبلاگ نداری باید بسازی و به جمع بلاگرا بپیوندی تا بشه باهات وارد مذاکره شد! می رم و بر می گردم به امید اینکه اومده باشی اینجا رو خونده باشی
پاسخحذفخسته نباشید دست مریزادبانگ خروس از سرای دوست برآمدخیز و صفا کن که مژده سحر آمدچشم تو روشنباغ تو آباددست مریزادهمت حافظ به همره تو که آخردست به کاری زدی و غصه سر آمدبخت تو برخاستصبح تو خندیداز نفست تازه گشت آتش امیدوه که به زندان ظلمت شب یلدانور ز خورشید خواستی و برآمدگل به کنار استباده به کار استگلشن و کاشانه پر ز شور بهارستبلبل عاشق ! بخوان به کام دل خویشباغ تو شد سبز و سرخ گل به بر آمدجام تو پرُنوشکام تو شیرینروز تو خوش بادکز پس آن روزگار تلخ تر از زهربار دگر روزگار چون شکر آمدرزم تو پیروزبزم تو پر نورجام به جام تو می زنم ز ره دورشادی آن صبح آرزوکه ببینیمبوم ازین بام رفت و خوش خبر آمد ...هوشنگ ابتهاج
پاسخحذف