تشبیه فوق العاده ای بود و پرگار مرا یاد خودم می اندازد وقتی که مرتب و مرتب و مرتب دور خود می چرخم وقتی که دایره خط قرمز (اجتماعی) را براساس طول پایه آهنینم می کشم و وقتی پایه چوبیم را بلند بر میدارم می افتم و توان کشیدن دایره را ندارم گویا به اجبار باید پای چوبیت را هم اندازه با پای آهنینت برداری
سلام و ارادت! مشکوکیت چیز خوبی نیست برای همین من سعی می کنم شما رو از اون نجات بدم. حالا بتونم یا نتونم الله اعلم! (راستی حکم نوشتن کلمه الله در کامنتدانی چیست) من که شما رو می شناسم. شمارو نمی دونم!
اون یه قاب تصویر متحرک 3 نفره است که هی دور نمایشگاه شونه به شونه ی هم راه می رن یا کلن نمی دونم چرا هرجایی می بینمشون چرا با همن! (با اکثریت مطلق عینک دار البته) خب 3 تاییشونم لابد خودتون یادتونه که !
و ما که در توهمی متزلزل غوطه وریم دست دعا می گیریم که سی درجه به سمت حقیقت رهنمون شویم
پاسخحذفزیبا بود مرسی
سلام احمد
پاسخحذفاین کامنت رو برای اینکه نمکدون رو نشکسته باشم گذاشتم. نمک شیرینی بود.
ناخودآگاه یاد این دزدای دریایی افتادم و از ظهور مجددشون، مجددا خنده ام گرفت احمد!
پاسخحذفچقدر وصف حال سوژه مدرن و عقل دکارتی است.
پاسخحذفاو هم در توهم خدایی کردن است و هر آنجا که می ایستد برایش مرکز ثقل عالم به شمار می آید.
زیبا بود.
های احمد!
پاسخحذفآخر رفتی خارج و وبلاگ نویسی رو شروع کردی؟
ماچ نداده کجا رفتی یکهو؟!
تشبیه فوق العاده ای بود
پاسخحذفو پرگار مرا یاد خودم می اندازد وقتی که مرتب و مرتب و مرتب دور خود می چرخم وقتی که دایره خط قرمز (اجتماعی) را براساس طول پایه آهنینم می کشم و وقتی پایه چوبیم را بلند بر میدارم می افتم و توان کشیدن دایره را ندارم گویا به اجبار باید پای چوبیت را هم اندازه با پای آهنینت برداری
عاشق اين بلاگت شدم احمد صداقت. دمت گرم.
پاسخحذفسلام و ارادت!
پاسخحذفمشکوکیت چیز خوبی نیست برای همین من سعی می کنم شما رو از اون نجات بدم. حالا بتونم یا نتونم الله اعلم! (راستی حکم نوشتن کلمه الله در کامنتدانی چیست)
من که شما رو می شناسم. شمارو نمی دونم!
البته فکر می کنم به احتمال زیات نمیشناسیند!
پاسخحذفبیشترش فک کنم مال دوران جشنواره ی اول (فرهنگ استانها) باشه و خوابگاه! بقیه اش هم حواشی دانشگاه تهران و امورات فرهنگیه و ....
پاسخحذفیه چیزی هم بگم که شاید براتون جالب باشه! یک تصویر از ما خیلی خیلی تا تو ذهنم مونده و هی تکرار می شه با اسم شما! حالا بگین اون چیه؟!
پاسخحذفاون یه قاب تصویر متحرک 3 نفره است که هی دور نمایشگاه شونه به شونه ی هم راه می رن یا کلن نمی دونم چرا هرجایی می بینمشون چرا با همن! (با اکثریت مطلق عینک دار البته) خب 3 تاییشونم لابد خودتون یادتونه که !
پاسخحذفاین آیت حسینی هم شریک بود در آن قاب!
پاسخحذفو البته این آیت حسینی را هم از بس این عباسحسیننژاد اسمش را تکرار می کرد می شناختم از دوره دور! (در حد تصویر)
خیلی زیبا بود خیلی...
پاسخحذف