۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

حکمت در ترازو

(١)
« تو نیکی می کن و در دجله انداز...»

سعدی گفت
و توسط ماموران بهداشت
دستگیر شد

(٢)
« اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی»

به ادیسون می گوید
لامپ خلا

(٣)
«خوشبخت آنکه کره خر آمد، الاغ رفت»

کبک گفت
و سرش را در برف فرو برد

(۴)
«توانا بود هر که دانا بود»

از قابلیت های خود می گوید
عمله تحصیل کرده

(۵)
«هر که بامش بیش، برفش بیشتر»

پسر ثروتمند می گوید
در مسابقه بزرگترین آدم برفی

(۶)
«آشپز که دوتا باشد
غذای بیشتری به ما می رسد»

گربه گفت
و از طعم غذا به خود پیچید

(٧)
سحرخیز باش تا کامروا باشی

مثل رفتگر

(٨)
«کفش هایم کو؟»

هزارپای خشمگین گفت
و کفش دوزک را قورت داد

(٩)
«کبوتر با کبوتر ، باز با باز»

جوان همجنس گرا گفت
و قاضی را اغوا کرد

(١٠)
دهم با کودک درون شما در بخش نظرات.
و یا به جای آن، دو مورد از بهترین ها و بدترین ها را  انتخاب کنید.
**********************************************************
پیشنهاد های دوستان:
«زمن نگارم، حبیبم!، خبر ندارد»
و خواننده را برای ادای پاره ای توضیحات درباره همجنس گرایی به ارشاد بردند!
10 - زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس
حافظ گفت و شهرداری برای چمن ها مامور گذاشت.
10- قاضی گفت... روحانی گفت ... و گفتند و گفتند تا وبلاگ احمد فیلتر شد.
آب از سرچشمه گل است
علی کردان گفت
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
روباه داستان به لک لک گفت و پوزه در کوزه نکرد
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
راکت پینگ پونگ گفت و به توپ ضربه زد
راکت دوم ضربه زد وجواب داد:کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم.  
«کبوتر با کبوتر ، باز با باز»

جوان همجنس گرا گفت
و قاضی را اغوا کرد

و با خود اندیشید گندم ز گندم بروید جو ز جو
"دیر آمدی ای نگار سر مست"

استاد گفت و راه خروج را به دانشجو نشان داد.
"اینجا چراغی روشن است"

فرمانده گفت و موشکها رفتند تا شهر را با خاک یکسان کنند.
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
حافظ گفت
و به اتهام " تشویش اذهان عمومی"  بازداشت شد . . .

۱۸ نظر:

  1. سلام قشنگ بودن بجز اینکه ربط این یکی را با ادیسون نفهمیدم ٢)
    « اندرون از طعام خالی دار
    تا در او نور معرفت بینی»

    به ادیسون می گوید
    لامپ خلا


    پاسخحذف
  2. عباسحسیننژاد۱ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱:۳۸

    6 و 9 عالی اند!
    یعنی گفتی انتخاب کن انتخاب کردم ها!


    پاسخحذف
  3. درنای سر به آسمان بر افراشته دریاچه بیوا۱ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱:۴۱

    «زمن نگارم، حبیبم!، خبر ندارد»
    و خواننده را برای ادای پاره ای توضیحات درباره همجنس گرایی به ارشاد بردند!


    پاسخحذف
  4. با همین چشمهای معمولی۱ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱:۴۴

    تصاویر فوق العاده اند!
    ذهن خلاق، موی سیاه واه و واه و واه!


    پاسخحذف
  5. سلام عمو!
    تو دوست بابای منی؟
    پس چرا من اصلاً تو رو ندیدم؟


    پاسخحذف
  6. در ضمن احمدجان!
    از 8 ساعت تا 5 ساعت پیش چهار بار اسم پست رو عوض کردی:
    حکمت معاصر یک بار
    سه بار هم حکمت در ترازو!


    پاسخحذف
  7. شیخ ابو امیر۱ دی ۱۳۸۷ ساعت ۳:۳۰

    سلام
    1 و 6 از بقیه بهتر بودند. در وهله ی بعد 3 و 4 هم! ولی از 5 و 7 خوشمان نیامد اخوی


    پاسخحذف

  8. من شماره ی 3 و 8 رو بیشتر دوس داشتم...ضمن این خیلی از این ایده خوشم اومد که اصلا یه کار حسابی از این مدل با کل گلستان سعدی انجام بشه..یا متون مناسب دیگه ای...


    پاسخحذف
  9. آب از سرچشمه گل است
    علی کردان گفت


    پاسخحذف
  10. آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
    روباه داستان به لک لک گفت و پوزه در کوزه نکرد


    پاسخحذف
  11. کلوخ انداز را پاداش سنگ است
    راکت پینگ پونگ گفت و به توپ ضربه زد
    راکت دوم ضربه زد وجواب داد:کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم.  


    احمد آقا من که کنگر خوردم لنگر انداختم همیشه توی وبلاگتون پلاسم گرچه هیچ کس را یارای کشیدن کمان شما نیست


    پاسخحذف
  12. ٩)
    «کبوتر با کبوتر ، باز با باز»

    جوان همجنس گرا گفت
    و قاضی را اغوا کرد

    و با خود اندیشید گندم ز گندم بروید جو ز جو


    پاسخحذف
  13. سلام دكتر
    من كه واقعاً نتوانستم انتخابي بكنم در گلستان كلام شما هر گلي بوي خودش را دارد. يا حق


    پاسخحذف
  14. محمد هادی جلیلی۱ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۶:۱۵

    10 - زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس
    حافظ گفت و شهرداری برای چمن ها مامور گذاشت.
    10- قاضی گفت... روحانی گفت ... و گفتند و گفتند تا وبلاگ احمد فیلتر شد.
    ..............
    در ضمن شماره 7 غلط املایی داره
    ...........................
    شماره های 1و2و4و5 عمیق تر و بهتر به نظر میر سن
    .....................
    بقیه شماره ها هم خوبن فقط شماره 3 به نظر من تضاد داره
    در مجموع نسبت به جامدادی رتبه ی کمتری میگیره ولی بدون مقایسه با مطالب خودت خیلی خوبه.


    پاسخحذف
  15. "دیر آمدی ای نگار سر مست"

    استاد گفت و راه خروج را به دانشجو نشان داد.

    "اینجا چراغی روشن است"

    فرمانده گفت و موشکها رفتند تا شهر را با خاک یکسان کنند.

    من پایگی خودم رو در راستای این نوع کامنت اعلام میکنم! اگر به خودم بود دو ماه دیگه این نوع نگه رو تمرین میکردم! جالب ناکه!


    پاسخحذف
  16. واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
    حافظ گفت
    و به اتهام " تشویش اذهان عمومی"  بازداشت شد . . .


    پاسخحذف
  17. من حکمتی در ترازویم ندارم ولی این پست و پستهای قبلی مرا یاد هایکو واره های لطیف و ماندگار سید حسن حسینی در وبلاگ براده های روح انداخت.نمی دانم خوانده اید یا نه.با این آدرس:http://masiha83.persianblog.ir
    در هر حال از این که دوباره پیدایتان کردم و می توانم آثارتان را بخوانم خوشحالم.سفارشهایی را هم که کرده بودید به چشم.


    پاسخحذف
  18. منو برق گرفته!!!۴ دی ۱۳۸۷ ساعت ۴:۴۳

    سلام
    از پستها و نظرات خوانندگان واقعا خوشمان آمد!
    ایده خیلی جالبی دارید در وبلاگتون!
    اما از فیل.ترینگ قافل نشید!
    کلمات خطرناک رو با . و - . * و _ بنویسید!
    علی مدد


    پاسخحذف