(١)
«به! به!
چه لپ های گل انداخته ای!
چه مرفه بی دردی …»
رابین هود گفت
و جیب بابانوئل را زد
(٢)
« جمع کن بساطت را !
آتش بازی، رسم چهارشنبه سوری است
نه کریسمس!»
اسکروچ می گوید
به دختر کبریت فروش
(٣)
«طول ریش: چهل سانت!»
فرمانده طالبان گفت
و بابانوئل را
به مقام ولایت عظما
منصوب کرد
(۴)
« به به!
می بینم که حسابی دماغت چاق است»
خرگوش گفت
و آدم برفی را از ریخت انداخت
(۵)
«براساس کدام منطق
مستضعفی مثل من
باید به مرفهان بی دردی مثل شما
هدیه سال نو بدهد؟»
بابانوئل گفت
و کفش ها را دزدید
(۶)
« یک عمر سبز ماندیم
تا شاید روزی درخت کریسمس بشویم»
کاج پیر گفت
و بر سیم های تلگراف
سقوط کرد
(٧)
« تو با این ریش سفید
خجالت نمی کشی
سراغ بچه های کوچک را می گیری!؟»
پلیس کودک آزاری گفت
و بابانوئل را دستگیر کرد
(٨)
«جیک جیک مستونت بود
فکر زمستونت بود؟»
بابا نوئل می گوید
به حاجی فیروز
(٩)
« هنگام خرید سال نو
و در زیر فشار اقتصادی شدید
طبیعی است که بعضی ها بزایند»
پدر مقدس گفت
و تولد عیسی را توجیه کرد
(١٠) …
دهمی هم با شما در بخش نظرات.
و یا به جای آن، دوتا از بهترین ها و بدترین ها را معرفی کنید.
************************************************************
پیشنهادهای دوستان:
مصطفی:
«اییییییست»
هادی جلیلی گفت و بابا نوئل بینوا را از بالای برجک پادگان هدف قرار داد.شوخی
مینو
آنکه خود را زیبا و تزیینی می کند دیگر گاز زدنی نیست،
دخترک به سیب تزیینی درخت کریسمس گفت و به سیب قرمزش گاز زد.
محمد رضا:
گدا به گدا، رحمت به خدا
رابینهود گفت
و از زدن جیب بابانوئل پشیمان شد
نگارنده
«پدر جان با این سن و سال لباسهایتان جلب نظر میکند.»
گشت ارشاد نیویورک گفت به بابانوئل!
نگارنده:
«فروش یا معاوضه با یک ماشین»
بعد از شنیدن اخبار هواشناسی این برگه را بر روی سورتمه اش چسباند.
آمیتیس:
» منو یادش رفت «
کودکی با بغض گفت
بی خبر از آن که هدیه بزرگ کریسمس در لوله بخاری جا مانده بود . . .
شبنم:
نمی پرد؟!
دوشاخ سنگین در آورده است
گوزن بالدار سورتمه اش
از هزینه بالای کادوهای امسال
..
بدهید در راه خدا !!
بابانوئل در راه مانده ی بی مرکب
رویا:
نفسهای آخرش را کشید
در آستانه تولد سال نو
در هالهای از آذین
درخت کاج ِ از ریشه در آمدهی کریسمس
پاسخحذفخوب...البته که حرص آدمیزاد درمی آید که بهش بگویی چه جوری نظر بده یا راه و روش نشانش بدهی...
به هر حال، 1 و 2و 3و 6و 9 که خیلی خوب بودند!
"اییییییست"
پاسخحذفهادی جلیلیان گفت و بابا نوئل بینوا را از بالای برجک پادگان هدف قرار داد.
آنکه خود را زیبا و تزیینی می کند دیگر گاز زدنی نیست،
پاسخحذفدخترك به سيب تزييني درخت كريسمس گفت و به سيب قرمزش گاز زد.
شماره 3 و 4 را خيلي دوست داشتم
سلام
پاسخحذفواقعا عالی بود!
9 فوق العاده بود!
علی مدد
"پدر جان با این سن و سال لباسهایتان جلب نظر میکند."
پاسخحذفگشت ارشاد نیویورک گفت به بابانوئل!
"فروش یا معاوضه با یک ماشین"
بعد از شنیدن اخبار هواشناسی این برگه را بر روی سورتمه اش چسباند.
3 و 4 زیبا بود.
راستی کریسمس مبارک! فکر کنم اولین باره که حس کریسمس دارین! پس خیلی مبارکتر!
سلام. از لطف شما ممنونم. واقعیت این که من خود را لایق اینهمه محبت شما نمی بینم. هوای تهران به طرز بسیار عجیبی آلوده است ولی متاسفانه هرچه کردم عکس بدرد بخوری نتوانستم بگیرم. به هر حال دوربین تلفن همراه محدودیت های خاص خود را دارد. مطالب شماره های 1 و 4 خیلی با جالب بودند. ممنون که به وبلاگ من سرزدید.
حذفانتخاب واقعا سخته از میون این همه تازگی که حس قشنگی ایجاد می کنه
حذفاما دهمی
" منو یادش رفت "
کودکی با بغض گفت
بی خبر از آن که هدیه بزرگ کریسمس در لوله بخاری جا مانده بود . . .
نمی پرد؟!
حذفدوشاخ سنگین در آورده است
گورن بالدار سورتمه اش
از هزینه بالای کادوهای امسال
..
بدهید در راه خدا !!
بابانوئل در راه مانده ی بی مرکب
آقا زور که نیست...
حذفمخ ما قد نمی ده به نوشتن این جور چیزا که آدم از خوندنش یه جوریش می شه!
بعدشم... هر وقت بابانوئل رو دژبانی راه داد بیاد تو پادگان، منم زور می زنم دهمی شو می نویسم!
2و3و9 محشره احمد.
3 و 6 محشر هستند !
حذفنه ،بی فایدست .هر چی هم که بگم در برابر نوشته های شما حقیر جلوه میکنه !
پس از خوندنشون لذت می برم
نفسهای آخرش را کشید
حذفدر آستانه تولد سال نو
در هالهای از آذین
درخت کاج ٍ از ریشه در آمدهی کریسمس
میگم برادر احمد! جل الخالق از این تکنولوجیه پیشرفته! میگم شما که مهننسین از چه جور تکنولوجی ای استفاده می کنین که این لینکارو به روز و با اسم پست آخرشون ردیف می کنه؟! ها ها ها؟!
حذفمیگم که این برادر عباس هم رفت که کربلایی عباس بشه و نیستش اینجا کامنت دوانی کنه در این پست کریسمسیهی اسکروچیه !
حذفمیگم شما که اینهمه از تکنولوجی سر در میارید (بازم میگم: جل الخالق) بمب وبلاگی بلد نیستین که بریم تا برادر عباس برنگشته بزنیم صندلیشو بترکانیم برادر احمد؟!
حذفسلام آقا
حذفخیلی باحال بود.
اجازه بده من این مطلب را لینک کنم.
ممنون
سلام برادر احمد!
حذفبله دارم هر دو رو برادر احمد! اما نکنه به گوگل ریدر ربطی داشته باشه برادر احمد؟آخه اینجا با سرعت زاقارت؟(ضاقارت؟ ظاقارت؟ زاغارت؟ زاقارط؟ زاغارت؟ زاغارط؟) ریدرم هر 10 بار یکبار باز می شهبرادر احمد
به کسانی که شماره دهم رو پیشنهاد دادن:
حذفاز همتون بسیار متشکرم. لطفا مطالبی که اینجا می نویسید رو یه جای دیگه مثلا رو وبلاگ خودتون هم بنویسید تا آرشیوشون رو داشته باشید. من که از خلاقیت بعضی از دوستان در حیرتم.
-----------------------------------------------------
به حدیث:
از اینکه روش ما را نقد می کنی متشکرم. البته من «موضوعات پیشنهادی» را براساس گوشزد شما حذف کردم امیدوارم باز هم اگر موردی بود یادآوری بکنی.
-----------------------------------------------------
به نگارنده:
ای آقا! کریسمس باید در درون تو باشد
-----------------------------------------------------
به نصیرالدین:
اختیار دارین قربان!
----------------------------------------------------
به بچه فنی و رکسانا:
ای تنبل ها! اسمتونو تو بدها می نویسم که تنبیه بشین (شکلک ببر دهکده حیوانات که بچه هاش رو تنبیه بدنی!! می کرد)
-----------------------------------------------------
به پویا نعمت الهی:
نالوطی چرا مطالب رو قلفتی کپی کردی؟ مگه من نگفتم این کار ممنوعه! (شکلک کسی که زبونش مو درآورده)
---------------------------------
به رویا:
حذفاولا: اوه اوه! چه خبره مگه اینجا زبونم لال چت رومه؟! سهمیه کامنتت تمومه دیگه!
ثانیا:مگه اینجا دفتر بسیجه یا دوباره انقلاب شده "خواهر"!
ثالثا: همون زاقارت درسته. این لینک رو ببین
http://www.yanichi.com/node/55
-----------------------------------------------------
خب حالا که سهمیم تموم شده اگه حرف داشته باشم باید بمیرم؟
حذفدر مورد برادر هم تقصیر این فیلمه lost که از این برادر برادرهای دیزموند در اواخرش یه جورایی خیلی خوشم اومدس !
بابت توضیحات هم سپاس فراوان
حذفمن هم مثل خرگوش، شماره چهار را دوست داشتم
حذف.
جهت ادای پاره ای توضیحات خدمت رسیدیم تشریف نداشتید!
منم همراش بودما
حذفآقا شماکه مارو بدجور به نوشته هاتون معتاد کردی پس قربونت برم چرا مارو اینقدر دیر دیر میسازی. مردیم بس اوومدین این پاپانوئل رو دیدیم
حذفو لجوج بود کودکم که بی اعتنا به حرمت بابانوئل در تاریخ، جورابهای سوراخ لنگه به لنگه روی بخاری می آویخت.. و گستاخ بود کودکم که بخاری خانه اش دودکش نداشت برای نزول اجلال بابانوئل.. و بی ادب بود کودکم که همان جورابها را هم توی سطل زباله مدرن توی کوچه های جایی دور پیدا کرده بود.. و نفهم بود کودکم که آتش درون پیت قراضه را بخاری می پنداشت.. امان از کودکان امروزی... بابانوئل به لاهه شکایت برده! و چرا که نه؟!
حذفگدا به گدا، رحمت خدا
پاسخحذفرابینهود گفت
و از زدن جیب بابانوئل پشیمان شد
سلام عمو احمد.خوبین؟من کلی عکس براتون گذاشتم تو روزنامه.از اونجا هم اومدم اینجا.از اون اولش یه چیز بگم.اون خس و خاشاک که هست اون بالا.من نفهمیدم.از مامان پرسیدم گفت بعد بهت می گم.بعد من فهمیدم که یه چیز بزرگونه ست که باید صبر کنم تا مامان یه جوری بهم بگه که خوب بفهمم.الانم دارم صبر می کنم دیگه.من از گوزنا بگم؟گوزنای بابانوئل همینطور سر به هوا داشتن برای خودشون می رفتن که یه دفعه رو برفا لیز خوردن و بابا نوئل از ترس چشماشو بست.چشماشو که باز کرد دید تو قطبه و دورشو بچه های اسکیمو گرفتن.بابانوئل که دست و پاشو گم کرده بود همه هدیه ها رو داد به اونا و هیچی برای بچه های دنیا نموند.بعد بابانوئل گفت چیکار کنم؟یه عالمه برف از قطب گرفت و تو آسمون همه دنبا پخش کرد.حتی تو آفریقا هم برف بارید.همه بچه ها از بابا نوئل خیلی ناراحت شدن که هیچی جز برف براشون نیاورد.فقط بچه های آفریقایی بودن که کریسمس بهشون خوش گذشت.اونا برای اولین بار تو عمرشون لباس گرم پوشیدن و کلی هم سرماخوردن و آمپول زدن.اما باز بهشون خوش گذشت.مامان می گه قصه شد که هما.یه بار براش خوندم تا اشکالامو درست کرد.ببخشین عمو قصه شد.از اینای
پاسخحذفاِ،آخرش جاموند.این بود.ببخشین عمو قصه شد.از اینایی که نوشته بودین بلد نبودم.
پاسخحذف