سلام.ساده و قشنگ بود.
یه نگاه به وبلاگتون انداختم. خیلی ازش خوشم اومد. به نظرم خودتون هم باید آدم جالبی باشین.
لکه های سفید پوستی
این که اجازه نمی خواهد! اسیر غم دیگران شوی خواهی؟ بشو!حتی ..به خیال خویش همدم دیگران شوی خواهی؟ بشو!اما ...حواست هست؟پاسخ سلام واجب است؟حالا اگر پاسخی نشنیدی ز حوای خیالی خویشخواهی ، نخواهی پیله دیگران .. مشو!!!!!
ای بع غربان این همح فثاحط کلام. با نظر همشیره موافقم باید آدم جالبی باشیپس یه کم از خودت بگوو واسه این دل خسته
من که ترجیح می دادم حوا باشم تا آدم. راستش دکتر جان این جور منت کشی به دربدریش نمی ارزد!
از من اجازه نپرسید و عشق رادر جام خالی این دل مغانه ریختگفتم که ای و شروع کرد عشوه را مشتاقی ام بدید و چو آهو ز من گریختروزی بیابمش آن عشق پاک راهرچند زین کمند نه آسان توان گریخت!باید بگویدم که شراب طهور رادر جام دل به کدامین بهانه ریخت!
به دلم نشست و پادشاه شد
شعرهايتان احساس را ذبح مي كند
سلام.
پاسخحذفساده و قشنگ بود.
یه نگاه به وبلاگتون انداختم. خیلی ازش خوشم اومد. به نظرم خودتون هم باید آدم جالبی باشین.
پاسخحذفلکه های سفید پوستی
پاسخحذفاین که اجازه نمی خواهد!
پاسخحذفاسیر غم دیگران شوی
خواهی؟ بشو!
حتی ..
به خیال خویش
همدم دیگران شوی
خواهی؟
بشو!
اما ...
حواست هست؟
پاسخ سلام واجب است؟
حالا اگر
پاسخی نشنیدی ز حوای خیالی خویش
خواهی ، نخواهی
پیله دیگران .. مشو!!!!!
ای بع غربان این همح فثاحط کلام.
پاسخحذفبا نظر همشیره موافقم باید آدم جالبی باشی
پس یه کم از خودت بگوو واسه این دل خسته
من که ترجیح می دادم حوا باشم تا آدم. راستش دکتر جان این جور منت کشی به دربدریش نمی ارزد!
پاسخحذفاز من اجازه نپرسید و عشق را
پاسخحذفدر جام خالی این دل مغانه ریخت
گفتم که ای و شروع کرد عشوه را
مشتاقی ام بدید و چو آهو ز من گریخت
روزی بیابمش آن عشق پاک را
هرچند زین کمند نه آسان توان گریخت!
باید بگویدم که شراب طهور را
در جام دل به کدامین بهانه ریخت!
به دلم نشست و پادشاه شد
پاسخحذفشعرهايتان احساس را ذبح مي كند
پاسخحذف